فریاد دل
سلام غریبه اشنا صدام رسید هی بی وفا دارم سلام میدم اااا
موندم بخدا هی غصه دوریتو بخورم
هی غصه نبودنتو بخورم
اخر از درده عشق به حکمه دوریت میمیرم
...............
چه غریبونه عاشقم
کسی نمی دونه عاشقم جز خودشو خداش
از بس شمردم لحظه ها رو تا ببینمت زبونم بند امد
بعدشم باطری ساعت ...
اخرم قسمت دیدن رسید زمونه نذاشت ببینمت . زمونه یا روزگار
من صبر میکنم صبر میکنمو صبر میکنم تا اون لحظه خوشه دیدار برسه
حس می کنم موقع دیدنت اشک میریزم
بغض میکنم .....هیییییییییییی(نفس) خدا
..............